20 ، 21 و 22 ماهگی
سلام عشق و نفس عذر من و برای یه غیبت طولانی بپذیر ... تو این مدت خیلی اتفاقات افتاده که نتونستم بیامو برات از کارای ناز نازیت بنویسم ... نفس مامان کلی بزرگ شدی و کارای قشنگ قشنگ میکنی ... تو ماه گذشته یه سفر رفتیم تهران پیش مامان سهیلا و بابا همایون که بودیم خیلی خوشحالی میکردی و کلی با دیدن اونها و عمو یزدان و خاله آتوسا ذوق میکردی و کلی دل همشونو با کارات و تند تند بوس کردنشون بردی ... مامان سهیلا هم زحمت کشیده بود برات یه ژاکت خوشگل خریده بود ، دستشون درد نکنه کلی تو هوای سرد تهران به درد خورد، عمو یزدانم از ترکیه برات یه حوله با دمپایی هاش آورده بود که عاشقش شدی و از حموم که میای به زور باید تنت لباس کنم...یه روز هم برای اولین بار ب...
نویسنده :
مامان و بابا
10:05